روایت ننه هایی که دلشان از دنیا رها شده استبه هیچ یک از نزدیکانم نگفتم که چنین تصمیم دارم. اگر می گفتم قطعا تلاش می کردند که من را منصرف کنند. پا گذاشتن در سالنی که بوی کافور و بنزین را با هم استنشاق می کنی، - به هیچ یک از نزدیکانم نگفتم که چنین تصمیم دارم. اگر می گفتم قطعا تلاش می کردند که من را منصرف کنند. پا گذاشتن در سالنی که بوی کافور و بنزین را با هم استنشاق می کنی، آن هم اگر شانس بیاوری و بوی گوشت فاسد شده به مشامت نرسد، تجربه عجیبی است. به گزارش ایسنا، به نقل از ایرنا، تختی چرخ دار و استیل که آخرین مرکب این دنیای راکبش شده است از زیر پرده برزنتی آبی رنگ وارد سالن می شود. کاغذ چسب دار روی کاور مشکی رنگِ زیپ دار، مشخصات راکب را معلوم می کند. اینجا اوج ناتوانی راکب را میبینم. راکبی که تا قبل از اینجا، انسان نامیده می شد و از اینجا به بعد جنازه ، جسد ، یا محترمانه ترش پیکر که البته ننه های اینجا او را عروس خطاب می کنند. هر عروسی را به یک ننه تحویل می دهند تا با کاربلدی و دلسوزی خود، اموراتش را انجام دهد، امورات شرعی یک بانوی مسلمان. با احترام زیپ کاور را باز می کند. بدن عروسش را که خشک شده و تکان نمی خورد از آخرین پوشش خود، بعضی ها ملحفه، بعضی هم لباس (آخرین لباس قبل از عروسی اش)، آزاد می کند. برچسب ها: راکب - استنشاق - سالن - تصمیم - بنزین - گوشت فاسد - دنیا |
آخرین اخبار سرویس: |